دوران مهاجرت فریدالله ادیب آیین

دوران نوجوانی و مهاجرت
فریدالله ادیب آیین در ایام نوجوانی زندگی تلخ مهاجرت در سرنوشت او رقم خورد او هنوز نمیدانست که چه سرنوشتی در آینده او همراه خواهد بود فریدالله ادیب آیین یک هنگام ناخواسته دور از وطن و خانه و بستگان وآن همه فضای وابسته ماجرا جویی ها و دور شدن از بستگان و فضا های علایق به گردش در طبیعت و عدم هنر موسیقی اقارب و بستکان و دگرگون شدن وضیعت زندگی و ناخود آگاه وارد شدن به دنیای ناشناخته و غریب و نا آشنا برای او مهاجرت در روز های اول چندان برایش قابل درک نبود امید بازگشت زود راه به زادگاه اش را داشت اما بعد از مدتی خود را بین دنیای ناشناخته و غریب وبلاتکلیف گم کرد و آنچه که به آینده می اندیشید بر خلاف ذهن اش بود فضا که هیچ دوست و بستگانی نداشت و تمام شور و خوشی از او سلب شد و راهی جز تحمل تحمیل را نداشت اما طی مرور زمان به دیار غریب و آشنایان آنجا انس گرفت اما او تا سال **** به کسب کار به دو سال مشغول بود فریدالله ایب آیین در دو سال توانست به فن بافندگی و خیاطی کار آفرینی نماید وتعدادی افراد نزد او به کار مشغول بودند او توانست منبع در آمد خوبی را داشته باشد شغل اش را گسترش دهد در اواخر **** به ادامه تحصیل در رشته ب ق الکترونیک را آغاز نمود در **** نیز موفق به شغل دوم در کسب و کار آفرینی رشته برق را ایجاد کرد.